خب اینم بقیه ی داستان
منظورم داستان اون ادم فروش
تو چجور ادمی هستی هااا!!!؟اخه دیوووونه عاشقت بودم اخه من چیکار کنم نمی توووونم فراموووشت کنم
خدایا باور کن حق من این نبود
اون ادم فروش من خر فرض کرده بود فکر کرد منم مثل خودش احساسات ندارم یه ادم سنگ دل و بی رحم ازش نمی شه انتظاری داشت
می دونی ادم فروش به خاطرت بار ها دست به خودکشی زدم به مدل های مختلف میگم برات :اولشی این بود که از بالکن خودمو برت کنم
دومی رگه دستمو بزنم سومی رفته بودیم کنار دریا ظهر شد همه داشتن استراحت می کردن ولی من رفتم تو دریا تا خفه شم و بمیرم
راستی یه پسر خیلی دوسم داره ولی نمی تونم بهش علاقه نشون بدم چون می ترسم !!! می ترسم ولم کنه می ترسم مثل تو باشه اینو گفتم که بدونید منو کی از دریا نجات داد!!!!!!!
دیگه سره خودمو و شما رو درد نیارم
بااااااای
اهان راستی یاد یه اهنگ افتادم
بهتون میگم
تو این شهر پر نگاه تو با اون بخواب من با قرص خواب .
این دفعه دیگه واقعاااا بای
[ بازدید : 140 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما :
]